آیا فکر میکنید محبوبتان را به این علت انتخاب کردهاید که او دارای صفتهایی بود که شما دوست داشتید و بهعنوان مثال فردی لطیف، مهربان، خوشتیپ، شوخ، جذاب وغیره بود ؟ اما تحقیقات نشان میدهد که چنین نیست. در حقیقت، بخشی از ذهن ما که این ویژگیهای ایدهآل را در دیگران جستجو میکند؛ نقش چندانی در انتخاب یار ایفا نمیکند. دلایل انتخاب شریکتان بسیاری از مواقع حتی برای خود شما نیز ناشناخته و ناخودآگاه است. در انتخاب شریک زندگی عوامل بسیاری دخیل است که بعضی از آنها عبارتاند از:
برای مطالعه متن کامل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
۱) نیازهای برآورده نشده:
ازآنجایی که اغلب مردم دوره کودکی کاملی نداشتهاند و افرادی که تربیت آنها را به عهده داشته اند، بیعیب ونقص نبودند، دچار «آسیبها و زخمهای کودکی» میشوند. منظور از «زخم» نیازهایی است که در کودکی برآورده نشده و کارهایی است که نیمه تمام مانده است. هدفِ ناخودآگاه بسیاری از افراد در برقراری روابط، ارضای نیازهایی است که طی مراحل رشد فرد برآورده نشدهاند.
۲) الگوی مهرورزی:
در ذهن هر یک از ما تصویری حک شده است از شیوه رفتار فردی که ما را دوست خواهد داشت یا رفتاری که ما با آن فرد در پیش خواهیم گرفت. این تصویر از دوران کودکی درخصوص نوع رفتار و عشقی که والدین یا اشخاص مهم زندگی ما با ما داشتهاند، شکل میگیرد. در مراحل اولیه کودکی، هر چیزی که بهطورِ مکرر روی دهد، به عنوان یک الگو، ادراک ما از کسی که هستیم و انتظاراتی که میتوانیم از دنیا داشته باشیم را میسازد. والدین کودک و افرادی که با او سر و کار دارند در شکلدهی و رشد تصویر کودک از خود و از دنیای خود، نقش بسیار مهمی دارند.
۳) بازسازی الگو:
بنابراین این مهم است که شما با چه الگوهای رفتاری عاشقانهای در طول رشد خود مواجه شدهاید و چه تأثیری از آنها گرفتهاید. در حقیقت ما ندانسته، به سوی شریک حود جذب شده و او را بهگونهای نظیر والدین خود انتخاب میکنیم تا مانند آنها ناتوان از برآوردن نیازهای ما باشد. چرا که این الگویی است که به آن عادت کردهایم و این الگو را در همه روابط عاشقانه خود بازسازی میکنیم
۴) آزردگی مجدد:
این الگوی ناخودآگاه دلیلی بر آن است که چرا روابط عاشقانه و عمیق ما بعداز مدتی به یک نگرش کاملاً منفی ختم میشود. همسر ما بهتدریج در نقش پدر یا مادر ما ظاهر میشود و رفتار او دوباره همان آزردگیهایی را در ما ایجاد میکند که در دوران کودکی بهدلیل برآورده نشدن نیازهایمان احساس میکردیم.
۵) تنها راه حل:
اما واقعیت این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، این فردی که زمانی که او را یافتیم از نظر ما شریک و زوج کاملی بود و الان وجودش ما را آزار میدهد، همان شخصی است که میتواند به ما کمک کند تا زخمهای گذشته خود را التیام بخشیم. به عبارت دیگر ازدواج شما میتواند درمان شما باشد و شما فقط از طریق خودِ این رابطه درمان خواهید شد.خانم پَت لاو در کتاب «حقایقی درباره عشق» گفته که «اکثر مشکلات در روابط زوجین، ریشه در این حقیقت دارد که مردم ماهیت واقعی عشق را نمیشناسند». او میگوید زوجها درک غلطی از ماهیت عشق دارند که به نتایج مخربی منجر میشود. همه روابط عشقی مراحلی طبیعی و قابل پیشبینی را میگذرانند، اما بسیاری از زوجها به اشتباه نشیبهای آن را به منزله پایان عشق تلقی میکنند.زمانی را که عاشق شدید به یاد بیاورید. گویی همه رویاهایتان به حقیقت پیوسته بود. شما فکر میکردید که این عشق تا ابد ادامه مییابد. در مرحله رمانتیک شیفتگی که ما در فضای کشش شیمیایی هستیم، فقط همه ویژگیهای مثبت شریک خود را تجربه میکنیم. ویژگیهایی که ما را جذب کرد. اما برخلاف باور عامه این عشق واقعی نیست. این مرحله دوام نمییابد و نباید هم دوام پیدا کند. سپس ما به مرحله دیگری، که نزاعِ قدرت است، وارد میشویم. سرگردانی واقعی هنگامی است که ما همه آزردگی هایی را که فکر میکردیم، پشت سر گذاشتهایم؛ را دوباره تجربه می کنیم. این مانند یک کابوس می ماند. رفتار شریک زندگیمان یادآور همان چیزهایی است که ما برای رهایی از آنها خانه را ترک کردیم.شریکی مناسب باشیدمردم باید بدانند که عشق چی هست و چی نیست- عشق نیاز جنسی و شیفتگی نیست. خانم پت لاو میگوید که «اغلب ما درک اشتباهی داریم که عشق احساسی است که به ما دست میدهد و ناگهان ما را گرفتار خود می سازد. اما در حقیقت عشق در پاسخ شما به نیازهای یکدیگر رشد میکند».بنابراین مطلب چالشانگیزی که میخواهم به شما بگویم، این است که بزرگترین رشد و تغییر زندگی شما زمانی اتفاق میافتد که کارهایی را برای شریک زندگی خود انجام دهید که او به آنها نیاز دارد همان کارهایی که به احتمال قوی برای شما انجام آنها بسیار سخت است. هارویل هندریکس در این زمینه میگوید که «این یک دیدگاه انقلابی به روابط است؛ به جای آنکه رابطه را رها کنید تا خود را بشناسید، خود را درون آن رابطه خواهید شناخت. شریک مناسب بودن بسیار مهمتر از انتخاب یک شریک مناسب است». پس کاری که باید بکنید این است که شما با برآوردن نیازهای شریک زندگی خود در واقع نیازهای برآورده نشده او را در دوران کودکی، برآورده میسازید وبالعکس.ببینید نیازهای شریک زندگیتان چیست و «دوستت دارم» چه معنایی برای او دارد و آن را بهعنوان یک هدیه به او بدهید. بیاموزید که چگونه شریکتان را آنگونهای که او میخواهد دوست بدارید.برای اینکار توجه کنید که شریکتان چه کاری را از شما میخواهد تا انجام دهید. چه چیزی که برای او مهم است، اما شما به خوبی از عهده آن برنمیآیید. شاید گوش دادن باشد، شاید حرف زدن باشد یا شاید حرف نزدن، شاید زمانی را با هم گذراندن باشد، یا نوازش کردن یا خندیدن و بازی کردن یا رقصیدن یا رفتن به تعطیلات به جای همیشه کار کردن، یا سر وقت بودن یا هزار و یک چیز دیگر.
یا به عبارت دیگر آن چیست که شریکتان همواره از شما میخواهد تا انجام دهید و شما آن را رد میکنید؟ باورکنید یا نه، این بزرگترین عاملی است که به شما فرصت میدهد تا رشد کرده و خود واقعیتان شوید. به شریکتان چیزی را بدهید که برای شما سختترین است. وقتی شما به نیازهای او پاسخ میدهید، هم مرهمی برای اوست؛ زیرا نیازهایش برآورده میشود و هم تمرینی برای شماست تا رفتارهای جدیدی را انجام دهید که در گذشته برای شما راحت نبودند و شما با این کار به رشد خود کمک کردهاید.دکتر گری چاپمن، نویسنده کتاب پرفروش ۵ زبان عشق،این راهبرد را تایید می کند. او به زوجهای ناسازگار پیشنهاد می کند تا نیازهای عاطفی خود را بشناسند، و بعد با استفاده از زبان عشق طرف مقابل خود، بدون توجه به واکنش او به مدت شش ماه به وی، مهر بورزند. در آن مدت نباید دیگری را مجبور به انجام رفتاری که میخواهند بکنند،بلکه باید تنها سعی کنند تا از زندگی لذت بیشتری ببرند. به طور معمول در این مواقع روابط بهبود چشمگیری می باید. این کار احتمالاً برای شما ناراحتکننده و غریب خواهد بود. اما عشق فقط یک احساس نیست، بلکه یک تصمیم است. تصمیمی است که ما هر روز و هر دقیقه در ارتباط با یکدیگر میگیریم یا نمیگیریم. استفان کاووی، متخصص مدیریت و انگیزش در یکی از سمینارها در پاسخ به فردی که از او پرسید «شما چه کار میکنید وقتی دیگر همسرتان را دوست ندارید؟» گفت «میروم خانه و دوستش خواهم داشت». از نظر کاووی «عشق یک عمل است» و یک احساسِ صِرف نیست. شما باید برای حفظ و اثبات عشق کاری انجام دهید. به نظر خیلی ساده میآید، ولی در عین حال تغییرِ رفتار بسیار دشوار است. اما به خاطر داشته باشید که با خود مهربان باشید. بهتر است با قدمهای کوچک شروع کنید.
من از شما دعوت میکنم به خود، زندگی، و روابط خود به شکل جدیدی نگاه کنید. رفتار ارادی و عاشقانه نسبت به شریک زندگیتان، بزرگترین فرصت را برای شما و همراهتان فراهم میآورد تا مشکلات حل نشده کودکی خود را ترمیم کنید و به هر دوی شما کمک میکند تا بتوانید به آنچه واقعاً هستید، تبدیل شوید.در پایان، تمرین زیر را به شما پیشنهاد میکنم که ممکن است با انجام آن تا حدودی از عوامل ناخودآگاهی که بر روابط عشقیتان حاکم است؛ آگاه شوید. زندگی شادی داشته باشید.
شریک کامل من– عشق واقعی من کیست ؟
۱) به سؤالهای زیر پاسخ دهید. میتوانید از فهرست لغات داده شده استفاده کنید.
الف) به سرپرستان دوره کودکی خود فکر کنید. خصوصیات منفی آنها را بنویسید. حداقل پنج خصوصیت را نام ببرید؛ برای مثال غایب، سؤاستفادهگر، معتاد، پرخاشگر، الکلی، عصبانی، خستهکننده، شلوغ، سرد، کنترلگر، انتقادی، خطرناک، افسرده، متقلب، بافاصله، احساساتی، شکننده، ترشرو، نابالغ، عجول، بیاحساس، فضول، حسود، تنبل، منفعل، منفغل-پرخاشگر، کمالطلب، خشک، طعنهزن، خسیس، سرد، غیرقابل دسترس، کینهجو، بیکفایت، ناامن، بیعلاقه، غیرقابل اعتماد، و زخمزننده.
ب) به زمانهای ناامیدکنندهای که با آنها گذراندهاید، فکر کنید و حداقل پنج مورد از احساساتی که در آن زمان تجربه میکردید را بنویسید؛ برای مثال طردشده، ترسیده، تنها، عصبانی، مضطرب، شرمنده، فریبخورده، سرد، افسرده، ناامید، تحقیرشده، ناامیدشده، احساس گناه، عاجز، آسیبدیده، ناکارآمد، ناامن، حسادت، بیاطمینانی، دوستداشتنی نبودن.
ج) سپس حداقل پنج مورد از خصوصیات مثبت آنها را بنویسید؛ برای مثال قابل دسترس، مهربان، نوعدوست، متوجه، بااعتماد، مرتبط، شجاع، خلاق، وابسته، سرگرمکننده، منصف، باوفا، بخشنده، سختکوش، صادق، روشنفکر، خوشگذران، قابل احترام، مسئول، امین، معنوی، خودجوش، حمایتگر، بااستعداد، مهربان، منعطف، قابل اعتماد، گرم، و باهوش.
د) به زمانهای مطبوعی که با آنها داشتید، فکر کنید و حداقل پنج مورد از احساساتی را که داشتید بنویسید؛ برای مثال نزدیکی، هیجانزده، خوشحال، دوستداشتنی، آرامش مطبوع، بازیگوش، مغرور، قوت قلب، امن، راضی، قابل اطمینان، و گرم.
ه) بهصورتِ فهرست بنویسید که اغلب بهعنوان یک کودک یا نوجوان در زمانهای ناامیدی چگونه واکنش نشان میدادید. حداقل پنج مورد را بنویسید؛ برای مثال بحث کردن، خشمگین شدن، افسرده شدن، منفعل شدن، منفعل-پرخاشگر شدن، زیاد یا کمخواه شدن، یاغی شدن، شکایت کردن، انتقاد کردن، فاصله گرفتن، خوابیدن، شکست خوردن، درگیر شدن، منزوی شدن، غرغر کردن، پرخوری، درها را کوبیدن، به خود گرسنگی دادن، سرگرم کردن خود، صحبت با دوستان، انداختن و شکستن چیزها، بالا آوردن، استفاده از دارو، نالیدن، کنارهگیری کردن، و فریاد کشیدن.
۲) براساس پاسخهای فوق جای خالیهای زیر را پر کنید.
- ناخودآگاه من سعی در پیدا کردن شریکی دارد که ــــــــــــــــــــــ (پاسخهایی که به سوال «الف» دادهاید را بنویسید)؛
- او کسی است که با او اغلب احساس ــــــــــــــــــــــ میکنم. (پاسخهایی که به سوال «ب» دادهاید را بنویسید) ؛
- اما من فقط سعی میکنم او ــــــــــــــــــــــ باشد. (پاسخهایی که به سوال «ج» دادهاید را بنویسید) ؛
- تا من بتوانم احساس ــــــــــــــــــــــ. کنم. (پاسخهایی که به سوال «د» دادهاید را بنویسید)؛
- گاهی در رسیدن به نیازهایم با مشکل مواجه شدم؛ زیرا من ــــــــــــــــــــــ (پاسخهایی که به سوال «ه» دادهاید را بنویسید).
بعد از کامل کردن این عبارات به روابط عاشقانهای که در طول زندگیتان داشتهاید یا دارید و بیش از شش ماه برایتان تداوم داشته است؛ بیاندیشید. آیا صحت این عبارات را تصدیق میکنید؟ اکثر مردم این طورند.